سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/8/18
6:43 عصر

من فارسی را با لهجه صحبت می کنم...

بدست سس در دسته آذربایجان، فارسی، شهریار، ترکی، لهجه، هویت، علامه امینی، طباطبایی، جعفری، عجب شیر زاده، پروفسور

یکی از مشکلات بزرگ کشور های جهان سومی که ایران هم از این قاعده مستثنا نیست توجه خاص و تبلیغات و بزرگ نمایی های کاذب مرکز می باشد متاسفانه از سازمان های دولتی گرفته و به خصوص رسانه ها که اتفاقا ادعای حرفه ای گری هم می کنند تا بخش های خصوصی اقدام به ترغیب مردم به تغییر فرهنگ و هماهنگ کردن آن با مرکز  می کنند. یکی از این فعالیت ها ایجاد فضای نا مناسب در تلوزیون به اصتلاح ملی و سوق دادن مردم به تغییر لهجه خود می باشد که این امر باعث می شود به خصوص افرادی که از جایگاه اجتماعی پایینی برخوردار بوده و سعی در بزرگ جلوه دادن خود دارند بیشتر به این سمت کشیده شوند و بیشتر از بقیه هویت و فرهنگ خود را با یک فرهنگ وارداتی ناشناخته تعویض کنند. در این میان و در همین شهر تبریز گاها افرادی را میبینیم که با فرزندان خود به زبان فارسی صحبت می کنند طوری که خودشان اصلا به طور صحیح قادر به تکلم این زبان نیستد و با لهجه بسیار غلیزی کودک را مجبور به تکلم به زبانی می کنند که اطرافیان کودک به آن زبان تکلم نمی کنند و این باعث آزار کودک می شود. و یا در دانشگاه شاهد افرادی هستیم که به زور می خواهند فارسی حرف بزنند ولی این اصرار بر بی لهجه حرف زدن باعث می شود به طور کاملا مسخره ای منظور خود را جلوه دهند که البته همانطور که اشاره کردم اینها اکثرا جزو افرادی هستند که یا دچار کمبود های فراوان مالی و معنوی بوده و یا دارای اعتماد به نفس بسیار پایینی می باشند چون ما شاهد بوده و هستیم که افراد بزرگ هیچوقت سعی در پنهان کردن هویت خود نداشته اند و هیچ وقت ترس آن را نداشته اند که ممکن است لهجه آنها باعث شود که فرد کوچکی به نظر برسند و به این دلیل از پیشرفت باز مانند.

متاسفانه فرزندان افرادی که کودکانشان را مجبور به یادگیری زبان بیگانه به عنوان زبان اصلی می کنند دچار مشکلات فراوانی می باشند و نه تنها به هدف والدین خود یعنی پیشرفت! نایل نمی شوند بلکه ممکن است دچار آسیب های روحی و روانی جبران ناپذیری شوند برای مثال ممکن است در مدرسه به خاطر اینکه نتوانند به زبانی که بیش از 80% دانش آموزانش به آن زبان صحبت می کنند صحبت کند دچار گوشه گیری و انزوا شده و از ورود به اجتماعات وحشت داشته باشند همانطور که هر کسی می تواند مثالی از چنین کودکانی در مدرسه خود بیاورد که کمتر با جمع همراه می شوند و سعی دارند با گوشه گیری ضعف خود مبنی بر متفاوت بودن با اکثریت را پنهان کنند. حال علاوه بر این مشکلات در سنین نوجوانی که معمولا افراد به دنبال هویت و شناخت خود می روند باز هم مشکلات دو چندان می شود.

مثالی از افراد برجسته و موفق:
همانطور که اشاره شد یکی از دلایل این افراد برای جدا کردن کودکان از هویت اصلی خود پیشرفت آن ها می باشد ولی اشاره به افراد موفق نشان می دهد که این نظریه به هیچ وجه درست نبوده و اصلا پیشرفت به این مسائل مربوط نمی شود و این فقط بهانه ای برای پوشاندن ضعف هاست.
مطمئنا همه ما سه علامه بزرگ وار از آذربایجان یعنی الامه امینی ، طباطبایی و جعفری را می شناسیم کدام یک از اینها بدون لهجه صحبت می کرده اند بار ها و بار ها سخنرانی ها ، کلاس های درس و ... از علامه امینی دیده ایم که با لهجه زیبا مشغول به تدریس می باشند.

یا پروفسور عجبشیر زاده که با لهجه صحبت می کنند و یا وزیران و نمایندگانی که شاهد هستیم پشت تیریبون مجلس با لهجه صحبت می کنند و یا همین رضا ناجی اولین هنرمند برنده جایزه خرس نقره ای و چندین جایزه بین المللی و یا استاد بزرگوار ، استاد شهریار که اشعار ایشان تقریبا به تمام زبان های دنیا ترجمه شده خود از طرفداران و تأکید کنندگان بر هویت خود بودند طوری که می گویند هیچ شاعری همچون شهریار از زادگاه و هویت خود تعریف و تمجید و بر آن تأکید نکرده. همه این ها مثال هاییست از این که لازمه پیشرفت تلاش ، پشتکار و اعتماد به نفس هست و خانواده ها بهتر است به جای آموزش زبان فارسی به کودکانشان به آن ها پشتکار و اعتماد به نفس را بیاموزند تا حالا کسی ادعا نکرده که چون خوب فارسی حرف می زده به جایی رسیده ولی حکایات فراوانی از مادران اشخاص بزرگی که به کودکانشان یاد داده اند چگونه با جدیت و ایمان هدف خود را دنبال کنند وجود دارد.

پس من فارسی را با لهجه صحبت می کنم چون اینگونه اولا با هر کلمه ای که به زبان می آورم بر هویتم تأکید می کنم و دوما ذهن خود را مشغول اینکه مبادا لهجه بگیرم نمی کنم و منظورم را درست ادا می کنم.