• وبلاگ : SAS
  • يادداشت : اس ام اس مخصوص روز پدر و تولد حضرت علي
  • نظرات : 4 خصوصي ، 6 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام دوست خوبم آپ شدم با دانلود مولودي هاي زيبا و با کيفيت بالا به مناسبت ولادت حضرت علي (ع) و همينطور با آهنگي ((در وصف حال منتظران حضرت مهدي(عج) در زمان غيبت امام زمان (عج) )) که اميدوارم مورد پسند آقامون امام زمان (عج) قرار بگيره
    ضمن اينکه وبلاگ پر محتوايي دارين اگر مايل به تبادل لينک بودين حتما منو در جريان بذارين

    وبلاگ عاشقان حضرت علي اکبر (ع)

    ((وبلاگ دانلود نوحه و مولودي))
    من مسعودم هموني که تو نمايشگاه بود
    مطالب وبلاگت عاليه تو هم بيا به وبلاگم من لينک کردم مال تو رو تو هم لينک بدي ممنون ميشم
    http://azarteam.com/forum/showthread.php?t=467






    سلام آقا شهرام.مبارك باشد اين حرکت فرهنگي .باعث افتخار منه که بتونم تا حد توانم باهاتون همکاري کنم.اين داستان رو من فقط تو وبلاگم گذاشتم .

    نامه عاشقانه يک عکاس

    سلام بهزاد جان. حالت كه خوب است.اميدوارم كه خوب و سرحال باشي.نميداني چقدر دلم برايت تنگ شده است.اين سه ماهي كه رفته اي نميدانم چقدر عوض شده اي. حتما ديگر مرا فراموش كرده اي.كاش عكست را بفرستي.شايد اگر عكسهايم را ببيني مرا نشناسي.از وقتي كه تو رفته اي من كلي لاغر شده ام.سعيد خيلي اذيتم ميكند آن هم ميدانم براي چه.بگذار برايت بنويسم.ميدانم از وقتي سرباز شده اي نميتواني كتاب بخواني براي همين سعي ميكنم نامه ام را از لحاظ نگارش باب ميل تو بنويسم.خودت كه ميداني من رشته ام ادبيات نيست .هميشه در املا و فارسي نمره ي پايين 15 مياوردم ولي از وقتي با تو دوست شده ام كتابهاي زيادي ميخوانم حتي كتابهاي فلسفي را.ميداني كه آن كتابها خيلي سنگين اند .حتي مسئول كتابخانه هم تعجب كرد. راستي تازگيها به كلاس عكاسي هم ميروم.عكس كتابهايي را كه خوانده ام , گرفته ام .جلدهاي قشنگي داشتند خواستم تو هم آنها را ببيني. اسم نويسنده هايشان هم بلند بود و سخت .حوصله ام سر ميرفت برايت بنويسم.عكسها توي پاكت قرمزي هستند كه همراه اين نامه فرستاده ام.البته دعا ميكنم كه به دستت رسيده باشد.استاد عكاسي مان آقاي خسروي است.پرستيژ خوبي دارد.ميداني كه منظورم اين است كه خيلي با شخصيت است.از كارم خوشش مي آيد.او هم زياد كتاب ميخواند مثل تو. به عنوانه تمرين از او هم عكس گرفته ام.زن و بچه دارد اين را هم بگويم نكند خداي نكرده به من شك كني.زنش هم مرا ديده است.آقاي خسروي ميگويد اگر اينطوري پيش برود مرا به روزنامه ي كسري معرفي ميكند .منهم سعي دارم يك جورهايي با او صميمي شوم كه اين كار را برايم بكند .بعد از آن ديگر سراغش را هم نميگيرم.عباس را كه ميشناسي همان پسر كه هميشه دوست داشت با من دوست شود .اوه راستي تازه يادم افتاد شايد بگويي چطور پدرم موافقت كرد كه من عكاس شوم.ميداني كه پدرم ميگفت كه سرم توي درسم باشد يادت كه هست؟مخصوصا از وقتي كه منو تو را با هم توي كوچه ديد.يادت كه هست.اولش قبول نميكرد .ولي چون من در مجله ي هنرستانمان عكاس شدم و پدرم هم به خاطر اينكه جزو درسمان هست قبول كرد كه به كلاس بروم.داشتم ميگفتم عباس اون پسر خله با اون قيافه ي بدتركيبش چند بار بهم شماره داده بود و من ازش قبول نكرده بودم و تو شايد يادت نباشد حقم داري چون آن لحظه آنقدر باشكوه بود كه جز عشقمان به چيز ديگري فكر نميكردي ولي من چون ازش خيلي بدم ميامد ناخودآگاه وقتي كه شماره ات را گرفتم نگاهي هم به او انداختم كه سر كوچه دست به كمر ايستاده بود و نگاهمان ميكرد.از تو كه جدا شدم با آن هيكل قوريل مانندش جلويم سبز شد و دستم را گرفت و خواست كه شماره ات را پاره كنم و من هم قبول نكردم و گفت كه به برادرم همه چيز را خواهد گفت.چند روز بعد كه تو رفتي دوباره سراغم آمد و من دوباره محلش نگذاشتم و به برادرم گفت ماجرايمان را.و سعيد آن شب مرا كتك زد.آن هم چه كتكي با كمربند افتاد به جانم.اگر پاكت به دستت رسيده باشد كلي عكس تويش هست كه شماره هم زيرشان نوشته ام .عكسهاي يك تا ده را با لباسهاي مورد علاقه ام انداخته ام.عكس شماره ي يك با آن تاب سفيد را خيلي دوست دارم .خيلي خوشگل افتاده ام مگر نه؟آن تاب را تازه خريده ام وقتي بيايي يكروز آن را ميپوشم .هر كدام را خواستي ميدهي برايت بزرگ ميكنم.آقاي خسروي اين كارها را هم بلد است عكس را گنده ميكند البته گفته است چون كمي سخت است بعدها يادم ميدهد.عكس هاي 11 تا 15 همان عكسهايي كه وقتي سعيد كتكم زد از خودم گرفتم .به حد كافي كه خرد و خميرم كرد .از دستش فرار كردم و به طرف اتاقم رفتم .از وقتي منيژه رفته من صاحبه اتاق تكي شده ام .راستي منيژه هم با آن پسره داوود فرار كرد .خبر كه داشتي پدرم از آقا داوود خوشش نمي آمد ميگفت لاته ولگرده.راستي يك چيز ميخواهم به تو بگويم ولي كاش ناراحت نشوي چون من اصلا اين حرف را قبول ندارم .پدرم ميگويد كه تو هم لاتي.سعيد به او گفته و پدرم هم گفته كه اگر من هم مثل منيژه باشم از جهيزيه كه سهل است اصلا ديگر به خانه هم راهم نمي دهد .ولي من ميدانم كه تو لات نيستي .اگر قبول نكنند ما هم فرار ميكنيم .گوره باباي جهيزيه.يه لقمه نوني در مياري و ميخوريم خودم هم كمكت ميكنم در همان مجله ي كسري عكاس ميشوم.آن عكسها كه از دور به نظر ميرسند كه اشتباهي گرفته شده اند را از نزديك نگاه كن.عكس شماره ي 11 آرنجم است كه سگك كمربند قرمزش كرده.بعد از عكس هم تاول زد و خون آمد كه ميشود عكس شماره ي 15.عكس 12 كمرم است.بلوزم كه بالا رفته بود باعث شد كمر بند بيشتر بسوزاند.الان خوب شده است جايشان, تو نگران من نباش.عكس 13 هم جاي لگد هايش هست كه به پهلويم خورده است .كبود شد فقط.از بيني ام هم خون آمد گذاشتم خونش بيايد تا عكس اش را بگيرم و برايت بفرستم كه ببيني من اين همه سختي را تحمل ميكنم كه به تو برسم.البته اگر از خون حالت به هم نميخورد عكس شماره ي 14 است.هر چند ميدانم قبل از نامه عكسها را نگاه كرده اي ولي حالا ديگر آنها فقط عكس نيستند .آقاي خسروي ميگويد آنها خاطرات مصور ما هستند.آقاي خسروي در مورد هر چيزي اطلاعاتي دارد .عكسهاي 16 تا 20 را هم از پشتم گرفته ام .بلوزم را بالا داده ام و دوربين را روي سه پايه اش تنظيم كرده ام و به جاي خودم گلدان روبه رويي را تنظيم كرده ام ولي انگار موفق عكس گرفتن اشتباه ايستاده ام.البته كبوديهاي پشتم كه ديده ميشود كافي است ولي آقاي خسروي ميگويد كه بايد بيشتر تمرين كنم.آقاي خسروي خيلي بامزه است.آنقدر به اين عكسها خنديد.ولي به او نگفتم كه عكسها مال خودم هستند ميدانستم كه ناراحت ميشدي گفتم مال دختره همسايمان است كه برادرش كتكش ميزده.البته آقاي خسروي چشم و گوش بسته نيست كه خداي نكرده بخواهد از عكسهايم سو استفاده كند .نه عكسهايي از زنش را به عنوان نمونه كار مي آورد و نشان ميدهد و ميگويد كه كارهاي هنري بايد اينطوري باشد .اول از او خجالت ميكشيدم. ولي آقاي خسروي مي گويد كه هنرمند نبايد از ديدن تن آدميزاد شرمگين بشود.ولي من هنوز هم عكسهايم را با عنوان خودم نشانش نميدهم .البته فكر نكني دختر ساده اي هستم و عكسم را به هر كسي نشان ميدهم نه اگر خداي نكرده ازدواج نكنيم خودم را ميكشم نه به خاطر اينكه خيلي دوستت دارم نه .البته كه خيلي دوستت دارم ولي آبرويم برايم خيلي مهم است باور كن.راستي برايم نامه بنويس و عكسي بگير و برايم بفرست.خيلي دوستت دارم .مواظب خودت و عكسهايم باش .هر وقت دلت برايم تنگ شد عكسهايم را نگاه كن و بدان كه آن دختر هميشه چشم به راهه توست.البته بعد از اين عكسها چند عكس ديگر هم گرفته ام كه با نامه ي بعدي ام برايت ميفرستم و ماجرايشان را برايت مينويسم.بهزاد عزيزم سعي كن دوربيني گير بياوري و با آن عكاسي تمرين كني .وقتي عكس ميگيري احساس آرامش ميكني.راستي چند تا از عكسها موقع ظاهر كردنشان خراب شدند. ولي آقاي خسروي ميگويد براي شروع خوب است.

    سکينه عبدالهي

    سلام عليكم هموطن همولايتي

    جالب بود ، هم اس ام اس كه به زبان ماست و هم اين چيه اس ام اس ها .

    سلام دوست عزيز

    جشنواره ديوانه وار

    اگر صاحب سايت و يا وبلاگي هستيد هر چه زودتر ثبت نام کنيد:

    انتخاب اول وبمسترها

    جشنواره ديوانه وار

    هر کليک 600 ريال

    سلام داداش . بعد از 10 ماه باز هم سلام . بابا دمت گرم عجب تغييري كردي . روز پدر هم بر شما مبارك .

    يا علي