?- شما هنوز نميدانيد «افغاني» چه کسي است. زبان افغانها (منظور همه مردم افعانستان نيست) پارسي نميباشد. آن افغانها که به اشتباه ميگويي از قوم و قبيله خود شما هستند.
?-من نگفتم آذربايجان مساعدترين آب و هواي دنيا را دارد.
?-آن آهنگهاي که ترکي مينامي «ترکي» نيست. آهنگهاي ترکيه مخلوطي از آهنگهاي عربي و ساکنان غير ترک ترکيه پيش از هجوم ترکان و ترک شدهها است. اگر آهنگ و رقص ترکي دوست داري سري به ترکمن صحرا بزن.
?-واژهها و جملهها از زبان ايراني آذري وجود دارد. لطفا شعرهاي شيخ صفي الدين اردبيلي را جستجو کن و کتاب سفينه تبريز را بخوان تا متوجه شوي که فرهنگ و زبان آذربايجان ترکي نبوده است.
?-همان مناطق صعب العبور در اطراف زنجان هم اکنون در حال ترکي شدن است و زبان ايراني آن در حال مرگ است. دست ترک بالاخره به مناطق صعب العبور هم ميرسد، فقط زمان بيشتري ميطلبد.
?- شما به غلط گفتيد «ازآن مردم و زبان و فرهنگشان اثري باقي نمانده باشد.» من گفتم اثر باقي مانده است و اطلاعات شما منشا پانترکي دارد و طبق معمول اعتبار ندارد. هيچ اثري از ترک (زبان، فرهنگ، کتاب، قصه، سنگ نوشته و ...) از ??? سال به پيش در آذربايجان يافت نميشود.
?-مردم آذربايجان خود تمايل به مهاجرت، بويژه به تهران دارند. کسي آنها را مجبور نکرده است. آذربايجان يکي از غني ترين و صنعتي ترين مناطق ايران است.
?-شما نميتوانيد هم ترک باشيد و هم ايراني. به همان صورت که نميتوان هم ژاپني بود و هم ايراني. ايندو دو چيز متفاوت است.
?-هيچ کدام از شعرايي که گفتم به دو زبان شعر نگفتند. مثلا تمام شعرهاي نظامي، پارسي است. پانترکان دروغ در سر شما کردهاند و سندي ندارند.
??-اگر فارسي لهجه نميدانم چندم عربي باشد، ترکي آذربايجاني هم همينطور است. يک لغت نامه بگيريد و بررسي کنيد.
??- پس شما خود را ايراني ميدانيد ولي زبان فارسي را دوست نداريد. ميتوانم بپرسم در آينده اقوام مختلف ايران (مثلا لک و مازندراني) چگونه بايد با هم سخن بگويند؟ آيا نظر شما اين است که زبان مشترک و ملي ايران، ترکي استانبولي شود ؟!!
??-اجداد قطران تبريزي از گيلان بودهاند (خودش ميگويد) ولي وي در آذربايجان بدنيا آمد. وي ميگويد:
اگر چه داد ايران را بلاي ترک ويراني / شود از عدلش ابادان چون يزدانش کند ياري
او خود را از طبقه «دهقان» مينامد در حالي که ترکها کوچي و غير ساکن بودهاند. فردوسي هم خود را دهقان ميخواند. دهقان در اينجا يعني ايراني ساکن. مولوي شعر ترکي دارد. او شعر يوناني هم دارد ولي پسرش سلطان ولد ميگويد که من در سرودن ترکي توانا نيستم چون اين زبان را درست نميدانم. مولوي، قطران، نظامي و ... ايراني بودند و نه ترک.
??-شيعه پيش از رسمي شدن توسط صفويه در ايران پايگاه داشته است و ساير ايرانيان عليرغم سني بودن، تمايلات شيعي داشتهاند. صفويها در اصل سني بودند (شافعي). صفويان ابدا ترک نيودند، آنها از لحاظ نصب کرد، گرجي، آذري، يوناني بودند. اصليت اوليه پدران آنها کرد بوده است. فقط زبان آنها در هنگام قدرتگيري ترکي شده بود.
??-احاديثي که در مورد ترکها و ايرانيان از حضرت محمد وجود دارد، معتبر است (چون از صحيح بخاري ميباشد). اگر شما را گوش شنوايي باشد و دنبال حقيقت و نه افسانه باشيد، ميتوانم آنها را در يک تارنوشت معتبر نشانتان دهم. يا برويد از کتابخانه صحيح بخاري را بگيريد و جستجو کنيد. صحيح بخاري از يک عرب سني است، پس استدلالهاي شما درست نيست.
??- زبان عربي در آن دوران مثل زبان لاتين در اروپاي قرون پيش بوده است. دانشمندان براي اينکه حرفشان شنونده بيشتري داشته باشد به زبان عربي مينوشتند. ابن سينا خود ميگويد که: من جز پارسي و عربي زبان ديگري نميدانم.
اين هم دو هديه من به شما:
آشناي دل بيگانه مشو / آب و نان از در بيگانه مخور
نان ترکان مخور و بر سرخوان / به ادب نان خور و ترکانه مخور
شاعر: خاقاني شرواني، اهل روستايي در اطراف شماخي که هم اکنون در جمهوري آذربايجان قرار دارد.
همه عالم تن است و ايران دل / نيست گوينده زين قياس خجل
چون که ايران دل زمين باشد / دل ز تن به بود يقين باش
شاعر: نظامي
حرفهايي که در شب نشينيها و از پانترکان ميشنويد را باور نکنيد. اگر طالب حقيقت هستيد، خود جستجو کنيد، اگر هم که نيستيد که سخني باقي نميماند.