در اين تراژدي غم انگيز طي يک چرخه بچه ي مردم را خلع مذهب مي کنند.
ملي گرا ها به روشني خود را مقابل اسلام گرا ها قرار مي دهند.نقش اسلام را در حفظ ميهن انکار مي کنند.
من به نقش اسلام بيش از اندازه ايمان دارم ازجمله در حفظ ميهن يک مسلمان معتقد رابه افراطي ترين ميهن پرست ترجيح مي دهم و وي را مفيدتر مي دانم.
ايران از ابتداي انقلاب در کشوهاي جهان تبليغ کرده. ديدم يک آخوند تايلندي رفته 50 هزار نفر را مسلمان شيعه کرده که خودشان را شيعه ي امام خميني مي دانند. در بوتسوانا تاجيکستان کنيا و خيلي از کشورهاي جهان نفوذ ايران وحشت آور بود. اين را از کساني که از نزديک وضع را مشاهده کردند شنيدم. يک نومسلمان دو آتيشه حاضر بود براي ايرنهر کاري بکند. در دولت هايشان هم نقش دارد.
کدام عنصر ميهني باعث شد ما به جامعه ي جهاني راه يابيم. مگر همين عنصر مذهب نيست که باعث شده ترک ها ايران را به آذربايجان و ترکيه ترجيح دهند. حمايت دولت از پان ايرانيست فاجعه بار است. به گمان من همان بهتر است که دو گروه با تفکر هاي متضاد از دو کانال مختلف به حفظ ميهن بپردازند.
اگر پهلوي ها بودند آن قدر بر عقايد خود اصرار مي کردند و مخالفين را سرکوب مي کردند که تنها موقعي متوجه اشتباهشان مي شدند که بيش از 90 درصد آذري ها پان ترک شده اند. و به هيچ شرطي حاضر نيستند ايراني بمانند.
به هر حال يک اصل پان ايرانيستي داريم که بيگانه ستيزي در خون هر ايراني نهفته است ولي ما بيش از همه از اين اصل بهره مي بريم و مي بيند که مسئولين همه ي مشکلات و بدبختي ها را توطئه ي غرب مي دانند! البته خيلي هم بي اساس نيست. رويارويي با يک دشمن قدرتمند طرفداران خودش را در مردم دارد. ولي به ندرت مي بينيم که ملي گراها تحرکات ضد ايراني غرب را محکوم کنند و همه را به سرعت فراموش مي کنند.در عوض به چند کشور بيچاره ي ترک و عرب جهان سومي گير مي دهند. تحريف نام خليج فارس را از زمان عبدالناصر دنبال مي کنند ولي چيز ياز مبتکر اصلي اين طرح يعني انگليسي ها نمي گويند اين نشان عدم صداقت و غربزدگي آن هاست.
در شرايطي که يک قوم بزرگ و تاثيرگذار ايراني زبان آريايي ندارد يا بايد تعريف ايرانگرايي را تغيير دهيم يا بايد آن را کنار بگذاريم.