• وبلاگ : SAS
  • يادداشت : وطن يعني...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 28 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + ماهان 

    راسا حسيني بشين در مورد چرت و پرتايي كه گفتي فك كن اينا حرف يه ادم عاقله؟ تو نژاد آرياي عزيز و ايراني وايران عزيز رو مثل مغز حقير خودت كوچك فرض كردي.

    خداوند كريم ميرمايد يك ساعت تفكر از هفتاد سال عبادت بالاتره

    خداوكيلي برو يك ساعت بدون حب و بغض تفكر كن.خداوند منان نگهبان ملك ايران و ايرانيست.

    پاسخ

    دوست عزيز شما احساساتي شده ايد

    سلام

    وبلاگ جالبي داشتي . بدتر از من همه چي توش گير مي ياد .

    اميدوارم موفق باشيد . خوشحال شدم با شما آشنا شدم

    يا علي

    پاسخ

    منم خوشحالن با شما آشنا شدم موفق باشين
    + يونس 
    بهتره كه بگيم خليج ايران چون اين خليج تنها مال پارسي زبان ها نيست

    اين متن طولاني به هيچ عنوان درخور نوشتن نبود ولي خب با سند و مدرك مي خواستم بگويم ما هم در واقع فارس شده هستيم نه فارس بي خودي با اين فارسي بازي ها باعث ناراحتي ديگران نشويد چون به هر حال هر مشكلي با شما داشته باشند به زيان زبان فارسي تموم مي شه.

    از اين پس هم خود را فارس يا پارس نناميد درست مانند ما كه در شايد در طول عمر يك بار هم نگفته باشيم من فارس هستم.

    يك خبر ديگه اين كه ارتباط ميان پوريرار با صهيونيست ها هم كشف شد هر چند از ديرباز ما داشتيم كه آن هايي كه مي گويند دزد برد دزد برد خودشان دزد هستند.

    به اين ادرس برويد:

    http://zulqarnain.persianblog.ir/post/43/

    پاسخ

    ممنون از ارائه اين مطالب بعد از مطالعه سعي ميکنم يه پست دربارش بزنم
    زبان تركي برخي از اهالي اين منطقه منشعب از آسياي مركزي است . گويش لري منشعب از كردي كه همانطور كه اشاره شد برخي از افراد اين مناطق بدان سخن مي گويند .

    دربارة گويش عراقي (اراكي) بايد گفت كه قبل از پيدايش شهر فعلي اراك در نقاط مختلف اين بخش از ايران لهجه هاي مختلفي وجود داشت، از جمله گويش «تاتي » دو منطقه وفس، لهجه مردم شرا (چرّا) و كزاز و سربند كه هر كدام دو صورت و آوا تفاوتهايي با هم داشته و دارند، اما پس از بقاي شهر اراك و اسكان گروهي مختلف در اين شهر و مهاجران مردمي با لهجه‌هاي مختلف به اين ناحيه يك تكنيك خاصي از لهجه هاي مختلف به وجود آمد كه تا پيش از پيدايش راديو و سينما و تلويزيون متداول بوده اما با پيدايش رسانه هاي گروهي و تسلط زبان (لفظ قلم) با لهجه تهراني و زبان رسمي دولتي گويش محلي كم كم فراموش گرديد و اينك مردم اراك تا حدي بدون لهجه بوده و كتابي يا تهراني سخن مي گويند . ولي در روستاهاي اطراف و خود شهر محاوره پيرمردان و پير زنان همان لهجه قديمي مي باشد كه بيشتر لغات و الفاظ ريشه در زبان اوستايي و پهلوي داشته كه امروزه در حال نابودي و از بين رفتن است و ضرورت دارد براي حفظ و نگهداري واژه هاي اصيل و سره قديمي به روستاها و در بين عشاير رفته و به جستجوي آن پرداخت، تا براين گنجية ادب دست يافت.


    گويش تاتي مسلماً يكي از لهجه هاي قديمي زبان فارسي است و اگر اقوال شرق شناسان و زبان شناسان را ملاك بدانيم آثاري از زبان قديم اقوام ماد در آن باقي مانده است.
    زباني كه تنها بدان سخن مي گويند در زمانها گذشته گسترش بيشتري داشته و به استناد شواهد عيني و پژوهشهايي كه انجام گرفته است كه زماني همة اهالي آذربايجان، قزوين و طارم را فرا مي‌گرفت. بعدها با اشاعه زبان تركي، تاتي كم كم از بين رفته و تنها ساكنان چند آبادي در سراسر ديار پيشين، اين زبان را نگهداري و تا به امروز رسانده اند. از شمار تاتها كنوني آمار درستي در دست نيست.
    از پيشينة تاريخي و سير تكويني هنوز آگاهي چنداني در دسترس نيست، ولي مي توان گفت به قول احمد كسروي، تاتي كنوني ادامه و بازمانده آذري است.
    او را نسكي نوشته است كه كلمة تاتي، ظاهراً اگر آغاز بر نژاد و قبيله اي اطلاق نمي شده است. قبايل صحرانشين كه اكثراً ترك بوده اند مردم زراعت پيشه و تخته قاپو ايراني زبان را كه در زير انقياد خويش درآورده بودند، تات مي خواندند. برخي ديگر از دانشمندان زبان شناس كلمة تات را با تاجيك مربوط مي دانند .
    ملك الشعرا بهار نوشته است تات به معناي تازيك و تاجيك يعني فارسي زبانان ….. ايرانيان از قديم به مردم اجنبي تاجيك يا تاژيك مي گفته اند، چنانچه يونانيان بربر و اعراب، عجم يا عجمي گويند. اين الفاظ در زبان دري تازي تلفظ شرده و رفته رفته خاص اعراب گرديد. ولي در توران و ماوراءالنهر لهجه هاي قديم باقي مانده و به اجانب تاجيك مي گفتند . تات تلفظ تركي به معني عناصر خارجس ساكن سرزمين سرزمين تركان اين لفظ در كتيبه هاي اورخان – قرن هشتم م – آمده است و تاريخي طولاني و پيچيده اي دارد و تغييرات در معني آن راه يافته و مثلاً به ملل تحت استيلاي تركان و بالاخص – در دوره استيلاي تركان بر ايران – به ايرانيان اطلاق شده است.
    بالاخره لفظ تات به گروه هايي از مردم ايراني نژاد ساكن ايران و قفاز اطلاق شده است كه به لهجه هاي تاتي تكلم مي كنند .
    نكته ديگري كه بايد بر آن توجه داشت اين است كه در زبان ترك تات به معني لذت و مزه نيز آمده است.
    اما در روش تحقيق پيرامون زباني كه در حال نابودي و فاقد خط و كتاب است آگاهي به يك هستة مركزي يا همان نمونه اي با توجه به مجموعه شرايط، اصيل تر لازم به نظر مي رسد . ليكن تعيين چنان هسته يا نمونه اصيل تر دشوارتر است مگر اين كه به ريشه و چشم اندازي از ويژگيهاي زبان مورد نظر در زبانها گذشته پي برده شد.
    شواهد و دلايل موجود همان اندازه كه وجه اشتراك و ارتباط بين تاتي با اوستايي و پهلويي را تكان مي دهد ، گويايي پيوستگي هاي نزديكي با زبان مادي نيز هست. ام دياكونوف در تاريخ ماد صفحه 350 براين موضوع تأكيد نموده است. تشابه و تفاوت زبان پهلويي با زبانها ديرين مانند تاتي و اوستايي ظاهراً به همان گونه اي است كه تشابه و تفاوت تاتي با آن زبانها است. در فرهنگ واژه هاي تاتي به نمونه هاي بسياري برمي خوريم كه نشان مي دهد زبان ياد شده گاه از زبان پارسي و پهلوي ميانه هم به زبانها كهن تر نزديكتر است، اگرچه مشخصاً نوشته اي به زبان فارسي در دست نيست ولي با آگاهي از اين كه برخي از دانشمندان مثلاً دياكونوف و اورانسكي مادي و اوستايي را كه زبان جدا از هم دانسته اند باز چنين به نظر مي رسد كه زبان مزبور تفاوت چنداني با هم نداشته اند و اكنون تفاوتهايي در همان و در بين تاتي و تالشي وجود دارد. علمي ترين بررسي ها را دربارة لهجه هاي تاتي كه بازمانده زبان پيشين آذربايجان است.
    hdk
    گويش اهالي گل چشمه محلات گويش خود را لفظ فارسي مي نامند و گويش نقاط همجوار را به خوبي مي فهمند بجز گويش اهالي دليجان . تفاوت گويش گل چشمه با ديگر نقاط اين است كه دو حرف ً ح ً و ً ع ً را مانند عرب زبانان ادا مي كنند . اما اهالي نينه محلات به دو دسته بختياري و زندي تقسيم مي شود كه بختياري ها به لري و زندي ها به لكي صحبت مي كنند . گويش مشترك بين دو طايفه لري است لازم به ذكر است كه لري و لكي رايج در روستا به شدت با فارسي آميخته شده و اغلب كلمات محاوره اي فارسي است . اهالي نينه محلات همگي به فارسي مسلط هستند . گويش روستاي يكه چاه محلات فارسي با لهجه محلي است كه به گفته اهالي روستاهاي ديگر خراساني صحبت مي كنند و لهجه شان متفاوت با ديگر روستاها است اما در برقراري ارتباط با اهالي نقاط ديگر مشكلي ندارند .
    شهرستان خمين از مراكزي است كه به علت وجود دشت هاي حاصلخيز مهاجر پذير بوده است و اقوام مختلف در اين منطقه به چشم مي خورد . گروه هاي مهاجر به همراه فرهنگ و زبان مخصوص به خويش وارد شدند و بر اثر مرور زمان و در طي سالها در تبادلات فراواني كه با همسايگان داشتند . علاوه بر تأثير گذاري ، تأثير پذيري نيز داشتند . كما اينكه امروزه در گروه هاي ترك زبان منطقه به خوبي مشاهده مي شود كه زبان تركي كم كم به دست فراموشي سپرده مي شود و بجزء چند روستا جوانان رغبتي به يادگيري و استفاده از آن ، ندارند .در شهر خمين زبان هاي تركي و لري نيز رواج دارد .
    در روستاهاي مكان و خوگان فارسي نيز تكلم مي شود . در ميان مناطق بررسي شده در شهرستان خمين زبان تركي در غرب _ شرق و شمال و زبان فارسي در مركز و جنوب رواج دارد . روستاهاي اطراف شهر خمين فارس زبان هستند . همسايگان روستاي مكان ترك زبانند ، همسايگان روستاي خوگان نيز همچنين ترك زبان هستند . در نزديكي روستاي ريحان عليا ، روستاي فرنق ، آشمسيان اهالي برجك لر زبان هستند و بقيه به فارسي سخن مي گويند .
    روستاهاي اطراف قيدو هما فارس زبان هستند . در شهر خمين و روستاي قيدو جوان ها از زبان زرگري براي شوخي و مزاح استفاده مي كنند . در بقيه نقاط بررسي شده زبان ساختگي وجود ندارد .
    در طبقه بندي لهجه هاي ايراني ، آشتياني از زمره لهجه هاي مركزي ايران به شمار مي آيد . در سال 1335 خورشيدي اين لهجه در 7 محله از بخش غربي شهر آشتيان متداول بوده و تنها روستائياني كه بيش از 40 سال داشتند و در آن زمان تعداد آنان بيش از 1500 تن نبود . بدان سخن مي گفتند . فارسي به تدريج جاي لهجه قديم را گرفته است .
    در دليجان همانطور كه پيشتر اشاره شد اهالي به زبان فارسي سخن مي گويند اما در بعضي نقاط گويش راجي ، رايجي يا دليجاني حرف مي زنند . گويش دليجاني ( راجي ، رايجي ) بازمانده زبان باستاني ايران است . ً راجي ، منسوب و معرب ري است كه به عبارتي به ري نسبت داده شده است . اين واژه از دو جزء راج و ي شكل گرفته است و در كتب تاريخي گاه به صورت گويش (( رازي )) از آن نام برده شده است . راج ، معر (( راگ )) است كه در زبان پهلوي نام شهر ري بوده است . تا حدود هشتاد سال پيش در شهر دليجان و نراق ( به خصوص محلات قديمي آن مثل دنياداران و پايين ) مردم با گويش راجي صحبت مي كردند . اما امروزه به سبب ورود تلويزيون ، اين لهجه زير نفوذ زبان فارسي قرار گرفته و تنها سالخوردگان واژه ها و جمله هايي از آن را به ياد دارند و در برخي روستاها سالخوردگان فقط با اين بهجه سخن مي گويند و فارسي بلد نيستند . امروزه جوانان گرايش به سخن گفتن با اين گويش را ندارند و به يقين مي توان گفت كه رو به فراموشي است . تعدادي از مهاجرين نيز به لهجه هاي خود سخن مي گويند كه عبارتند از : زندي هاي : به زبان لكي سخن مي گويند _ لرها : به زبان لري سخن مي گويند و بختياري ها نيز به زبان لري حرف مي زنند .
    منطقه سربند آخرين نقطه تركيب و اختلاط زباني است كه از يك سو تركي و از ديگري فارسي ، لري _ ارمني و كردي در تضاد و تجانس با يكديگرند اگر چه چند اقليت ارامنه بقيه سعي دارند خود را فارسي زبان جلوه دهند ليكن گويش محلي بويژه با لهجه هاي كاملاً آشكار نشان از وجود چند زباني را در منطقه مي نمايد .
    مثلاً در مالمير و قائيدان كه مردمي با چهره هاي گويش لري و محلي دارند زبان خود را فارسي مي دانند و گاه ابراز مي دارند كه ما نه تركيم و نه لر هستيم و زبان بخصوصي داريم مثلاً به من مي گوئيم (( م Me )) در حاليكه لرها مي گويند (( مو Mo )) در نظر اينگونه افراد جنسيت فارسي برتري دارد كه نشان از يك انديشه پوچ و ساده گرايانه است و اين در حالي است كه در منطقه منطقه لر نشين يك لر با افتخار خود را لر مي نامد .
    گرچه ريشه زبان فارسي و كردي و ارمني و گويش لري همبستگي تام دارند ليكن تغييرات صوري و اشكال مذهبي آنها را از هم جدا نمود . زبان كردي فقط بصورت ايلي (( كلهر )) وجود دارد . روستاهاي فارسي نشين به نسبت بيشتر از روستاهاي ترك نشين است و در زبان ايشان ته لهجه اي ديده مي شود .

    بيشتر مردم استان مركزي به زبان فارسي سخن مي گويند. زبان تركي نيز در اكثر روستاهاي اطراف اراك ، سربند و ساوه رايج است . در دليجان مردم به زبان راجي حرف مي زنند كه ريشه در زبانها و واژه هاي دوره مادي دارد .
    در خصوص زبان راجي بايد گفت كه اين زبان بس شگفت كه نشانه هاي آن در بخشي از مركز ايران چون دليجان و محلات و نراق و ... برجاي مانده است . داستان از يك زبان نيرومند ايراني مي گويد كه به دليل ويژگي هاي برتر خود نشان مي دهد كه روزگاري دراز در يك قلمرو گسترده ، مركزيت داشته است و روز به روز با يورش زباني پر مي شود

       1   2      >