اینم دخواست الناز خانم برا عکس سفره هفت سین
هفت سین سفرهای است که ایرانیان هنگام نوروز میآرایند. این هفت قلم «سین» میتوانند هر چیزی با آوای آغازین «سین» باشند (نمادی از «سپنتا»). برای مثال این هفت قلم «سین» بسیار رایج هستند:
بدست سس در دسته دانستنی ها
اینم دخواست الناز خانم برا عکس سفره هفت سین
هفت سین سفرهای است که ایرانیان هنگام نوروز میآرایند. این هفت قلم «سین» میتوانند هر چیزی با آوای آغازین «سین» باشند (نمادی از «سپنتا»). برای مثال این هفت قلم «سین» بسیار رایج هستند:
بدست سس در دسته دانستنی ها
در سفری که اخیرا داشتم توفیقی شد تا پای خاطرات یکی از روحانیانی بنشینم که برای تبلیغ به آفریقا رفته بودند. حجت الاسلام فیضی همینک مسئول روابط عمومی موسسه در راه حق هستند. با ایشان در دفتر مدیریت همین موسسه سخن می گفتم.
محرم امسال برای تبلیغ به آفریقا رفتم. حین ورود دو خودرو و دو مترجم همراه من کردند و من بلافاصله کارم را شروع کردم.
روزی مشغول صبحانه خوردن بودم که یکی از بومیان آفریقا که همراه ما بود از قبیله ای گفت که اهالی آن آدم خوار هستند و به همین خاطر تا به حال کسی جرات نکرده برای تبلیغ دینی به آنجا برود و اهالی آن از دین خبر ندارند و در یک کلام به کل تمدن به آنجا نرسیده است. من اصرار کردم که باید مرا به آنجا ببرید. هیچ کسی راضی نشد با من همراه شود. بهانه های مختلفی آوردند. یکی گفت آنجا را نمی شناسم و دیگری گفت زبانشان را بلد نیستیم و...
روزی در خدمت جوانان آفریقایی بودیم که متوجه شدم دونفر از آنان از قبایل نزدیک به آدم خوارها هستند. گفتم باید مرا به آنجا ببرید. بلاخره با اصرار من تصمیم به رفتن گرفته شد.
15ساعت در دل جنگل راندیم تا این که یکدفعه دیدیم بومیان آفریقایی که منتسب به قبیله آدم خوارها بودند ما را دوره کردند و از سر و کول ماشین بالا رفتند. اطرافیانم از ترس خود را باخته بودند اما من اطمینان قلبی داشتم. با خود می گفتم آدم که باید روزی بمیرد. اما اگر من بتوانم کاری بکنم آن ارزش دارد. هدف مهم است نتیجه با خود خدا.
بلاخره آن دوستی که با ما بود با زبان خود آنها گفت: این مرد نماینده خداست و آمده با رئیس قبیله صحبت کند.
ما را به پیش رئیس قبیله بردند. همه اهل قبیله دورمان را گرفتند.
من شروع کردم. صحبت هایم به واسطه سه مترجم به آن ها می رسید. اولی فارسی را به فرانسه برمی گرداند. دومی فرانسه را به زبان محلی و آن سومی به لهجه های آفریقایی برمی گرداند. آفریقا چند صد لهجه محلی دارد. یعنی عملا ما بین دو جمله باید چند دقیقه ای مکث می کردم.
گفتم که این جهان با نظمی که دارد محال است خود به خود ایجاد شود. و از برهان نظم استفاده کردم.
رئیس قبیله گفت: ما قبلا خودمان به این نتیجه رسیده ایم که بایدوجود آورنده ای برای این جهان باشد.
سپس گفتم: آن خدایی که ما را آفریده برای زندگی بهتر و رسیدن به سعادت قانون هایی را وضع کرده که ما به آن دین می گوییم.
رجوع به فطرت کار خود را می کرد. رئیس قبیله گفت: این هم چیز معقولی است. ما این گفته را می پذیریم.
و پس از مدتی نوبت به خوردن شام رسید. طبیعتا من نمی توانستم از غذای آنان بخورم. در مقابل این حرکت توضیح دادم که آن خدا به ما اجازه نمی دهد خون بخوریم. تن ماهی های فراوانی که با خود از ایران برده بودم در تمام سفر غذای من بودند. یکی را باز کردم تا به عنوان شام میل کنم. رئیس قبیله هم از آن چشید ولی حالتی را نشان داد که گویا خوشش نیامده بود. زن رئیس قبیله چشمش به کاسه ای که من در آن غذا می خوردم افتاده بود. تقدیمش کردم و او خیلی خوشحال بود.
وقت خواب که شد همه همراهان من به ماشین رفتند و درها را هم قفل کردند از ترس این که مبادا هوس گوشت تنشان بر سر اهالی قبیله بیافتد اما من همانجا در چادر رئیس خوابیدم. موقع نماز صبح که شد یواش بی آن که کسی متوجه شود بیدار شدم و مشغول ادای نماز شدم که یکباره یکی از اهالی متوجه شد و زنگ خطر را به صدا در آورد و همه به گمان خیانت من بر سر من ریختند و با آن نیزه های چوبی مرا محاصره کردند.
رئیس با حالتی عصبانی آمد و از من توضیح خواست. گفتم که همان خدایی که ما را آفریده و این همه نعمت به ما داده است از ما خواسته تا روزی پنج بار عبادتش کنیم. به من گفت عبادت کن تا ما هم ببینیم.
شروع به نماز خواندن کردم. خیلی راحت. اصراری به ادای غلیظ«ولضالین» نکردم. آرام نماز خواندم.
پس از پایان نماز رئیس آمد و مرا بغل کرد و گفت این آیین ما از این پس خواهد بود. همه اهالی قبیله آدم خوارها آن روز با ادای شهادتین مسلمان شدند.
خواستم برگردم که رئیس قبیله آمد و به من گفت: به تو زن می دهیم، خانه می دهیم و ... اما اینجا بمان. به او توضیح دادم که نمی توانم بمانم اما به او قول دادم که یکی از روحانیان را برای تبلیغ به میان آن ها بفرستم.
مدتی بعد به تهران برگشتم اما خاطره شیرین آن سفر تبلیغی همیشه با من است.
نویسنده: مدیر وبلاگ بارانانه
بدست سس در دسته دانستنی ها
شباحت ها: این ها هر دو زن هستند هر دو مسلمان بوده و در کشوری مسلمان زندگی میکنند
تفاوت ها: یکی به خاطر اجبار بی حجابی روسریش از زیر موی مصنوعی بیرون زده و آن یکی به خاطر اجبار حجاب مویش از زیر روسری
نتیجه: انسان موجودی مختار و آزادی طلب است و با هر چیزی که اختیار و آزادی او را بگیرد مبارزه میکند. اجبار به حجاب به همان اندازه مغایر با آزادی است که اجبار بر بی حجابی.
مطلب مرتبط: حجاب واجب است نه جبری
بدست سس در دسته دانستنی ها
این متن جواب یکی از مقلات جالب یک تحلیلگر سیاسی به نام ناصر کرمی میباشد که در مقاله خود به مطالب عجیبی اشاره کرده اند.
* عنوان مقاله از ارسال کننده است و ایشان اعلام کرده اند سالها در دیاربکر ترکیه زندگی کرده اند و به زبان کردی آشنایی دارند. مقاله با موافقت ارسال کننده، کوتاه شده است. نوشته های به رنگ قرمز نیز از ناصر کرمی می باشد.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
آقای ناصر کرمی که احیانا از افراد سیاسی خارج از ایران باشند مقاله ای را در یکی از سایتها به عنوان تحلیلگر سیاسی نوشته اند. مقاله در زمینه محکومیت حملات ارتش ترکیه به شمال عراق است و عنوان مقاله نیز "محکومیت حملات ارتش ترکیه به مناطق کردنشین" می باشد.
ایشان را نمی شناسم و برای اولین بار مقاله ای از این تحلیلگر سیاسی خوانده ام. مقاله ای که باعث تعجب فراوان شد، چرا که ایشان به عنوان تحلیلگر سیاسی مطلبی را در یک زمینه خاص نوشته اند که حتی املای درست کلمات مرتبط با آن موضوع را هم نمی دانند!
آقای کرمی در مقاله خودشان غلطها و تحلیل های محتوایی بسیاری دارند و جالب است تلاش کرده اند از ضعف اطلاعات خوانندگان استفاده کنند و بدون آنکه هیچ رفرنس و مرجعی برای گفته های خود داشته باشند حرفهای خود را قابل قبول جلوه دهند.
ابتدا باید به آقای کرمی غلطهای املایی شان را یادآور شد: آقای کرمی، املای صحیح رهبر پ.ک.ک؛ عبدالله اوجالان می باشد نه عبدالله ا کلانس یا عبدالله ارکلانس!، واشنگتن در بخش اینجیرلیک (در فارسی: انجیرلیک)شهر آدانا پایگاه نظامی دارد نه در ایسیرلیک أدنان!، نام نخست وزیر وقت ترکیه عدنان مندرس بوده است نه أدنان مندرس!، نام شهر ترکیه ای نزدیک مرز عراق و ایران تونجلی است نه توسلی!
اولین شرط تحلیل آنست که تحلیلگر به موضوع تحلیل احاطه تام و تمام داشته باشد اما مثل اینکه آقای کرمی بر اساس پیشداوری خود دست به قلم برده و تلاش کرده اند نوشته ای مغشوش را به عنوان یک مقاله سیاسی به خورد خواننده بدهند. خواننده ای که حتی اگر از موضوع داخلی ترکیه چندان آگاه هم نباشد حداقل یک بار نام صحیح عبدالله اوجالان را شنیده است!
ایشان در مقاله مفصل خود ابتدا به تاریخچه ای با عنوان مبارزات مردم کرد در ترکیه پرداخته اند و مدعی شده اند:" مردمان کرد ساکن آسیای کوچک در زمان عثمانیان در آناتولی استقلال کامل داشتند و به حکومت عثمانی نه مالیات می پرداختند و تا آنجا که امکان داشت از فرستادن سرباز برای ارتش خودداری می کردند" [بدون ذکر منبع]
در حالی که عثمانی آنزمان حکومتی بوده است که تمامی سرزمینهای تحت سیطره مالیات می دادند چه برسد به آناتولی که ترکهای سلجوقی سالها قبل از عثمانی در آنجا ساکن شده بودند. ضمن آنکه ارتش عثمانی تنها از ترک ها تشکیل نمی شد بلکه در آن هم سرباز ترک وجود داشته است، هم کرد، هم بالکانی، هم عرب و... نکته ظریفی که تحلیلگر از آن اطلاع نداشته اند اینست که ارتش عثمانی وابسته به اتنیک(نژاد) خاص نبوده است. بلکه این امپراطوری خود را به نوعی نماینده جهان اسلام می دانست و با توجه به اعتقادات عمیق اسلامی آن دوران، تمامی مردم مسلمان تحت قلمرو آن سامان خود را وفادار به جهان بینی اسلامی عثمانی می دانستند تا نژاد و تیره و زبانی خاص.
ایشان در مورد جنبش های کردی در ترکیه آورده اند: " از برجسته ترین این جنبشها، به رهبری [شیخ سعید] نقش بندی بود که در سال 1926 میلادی همراه با 49 تن دیگر از رهبران کُرد اعدام شدند. " [بدون منبع]
نکته جالب ماجرا که بر اثر درک نادرست ایشان از جریانات تاریخی ترکیه رخ داده است اینست که شیخ سعید نورسی (نقشبندی) را نیز جزء افراد خواهان کشور کردستان دانسته اند! در حالی که شیخ سعید نورسی نقشبندی یک شخصیت دینی اسلامگرا بوده است نه یک شخصیت سیاسی! این فرد اکنون میلیونها هوادار در ترکیه دارد که اکثریت آنها را هم ترک ها تشکیل می دهند. گرایش نوری در ترکیه در واقع از نام شیخ سعید آمده است و بسیاری از فعالان سیاسی اعتقاد دارند دولت کنونی ترکیه از پیروان فرقه نوریه هستند. جالب است که ایشان یک فعال اسلامگرا را نیز در قالب یک مبارز سیاسی و نژادی خاص آورده اند.
ایشان در مورد رابطه ترکیه و آمریکا ادامه داده اند: "بعد از سپردن سرنوشت کشور ترکیّه به آمریکا، 1947 بیش از 100 قرارداد نظامی، اقتصادی و همکاریهای دیگر بین این دو کشور بسته شد در قراردادهای پنهانی بین حکومتها به آمریکا این اختیار داده شد که در صورت تضعیف حکومت و در گیریهای دورنی مستقیم وارد کار و زار سیاست کشور ترکیّه شود، سربازانِ آمریکایی خارج از کنترل و محاکمهء ارگانِ قضایی ترکیّه از حقوق ویژه ای برخوردار شدند. "
براستی این کدام قرارداد پنهانی است که آقای ناصر کرمی ـ تحلیلگر سیاسی از آن اطلاع دارند و تمام دنیا از آن بی خبرند؟ ضمن آنکه در خود ترکیه هم در بین احزاب سیاسی و بین مردم یک نفرت عجیب از آمریکا وجود دارد و به همین دلیل اگر آقای کرمی این قرارداد پنهانی را رو کنند چه بسا در ترکیه یک انقلاب علیه دولت کنونی شکل خواهد گرفت!
جالب است که ایشان پ.ک.ک را یک حزب سیاسی قلمداد کرده اند و بسیار زیبا خواهد بود اگر ایشان تعریف حزب سیاسی و فرق آن با گروه نبرد مسلحانه را از دید شخصی شان بیان کنند.
اکنون حزبی به نام د.ت.پ (دمکراتیک توپلوم پارتی سی – حزب جامعه دمکراتیک) در ترکیه وجود دارد.تمامی اعضای این حزب کرد ترکیه هستند. این حزب در مجلس ترکیه 23 عضو دارد.این نمایندگان کرد شدیدترین حملات لفظی را علیه تمامی ارکان ترکیه از دولت تا ارتش انجام می دهند. در میتینگهایشان روزت پرچم کردستان بزرگ را بر سینه می گذارند، سرود ملی ترکیه را پخش نمی کنند، حتی برای جلوگیری از نبرد ارتش ترکیه با پ.ک.ک چندین اتوبوس نیرو جمع کرده و به مرز می برند تا سپر انسانی تشکیل دهند، اما این حزب نه منحل می شود و نه فعالیت آن ممنوع می شود! به نظر آقای تحلیلگر، این حزب حزب سیاسی است یا پ.ک.ک؟ یکی از نمایندگان این حزب [به نام صباحت تونجل] که آشکارا از جدا شدن منطقه کردنشین ترکیه و تشکیل یک کشور جدید سخن گفته بود به خاطر سخنانش به زندان افتاد، از زندان کاندید نمایندگی شد و رأی آورد و مصونیت قضایی گرفت و هم اکنون نماینده مجلس ترکیه است و بنا به وظایف نمایندگی اش در جریان محرمانه ترین اسرار دولتی نیز قرار می گیرد. این سطح تحمل را مقایسه کنید با سطح تحمل کشورهای مختلف.
نمی دانم آیا آقای کرمی اطلاعی از این دارند که ترکیه رئیس جمهور کرد (تورگورت اوزال) نیز داشته است؟ آیا اطلاع دارند که هم اکنون چندین وزیر کرد در ساختار دولت ترکیه حضور دارند؟ علاوه بر این دهها نماینده کرد عضو احزابی مثل حزب حاکم عدالت و توسعه در پارلمان ترکیه حضور دارند. می شود آنرا با سایر کشورهای منطقه مقایسه کرد!
ایشان می نویسند: "حملهء 21.02.2008 میلادی ارتش تُرکیّه به شمال عراق، تجاوز آشکار به حریم استقلال کشوری دیگر، زیر پا نهادنِ قوانین بین المللی در روابط بین دولتها، و حقوق ملّتهای دیگر در جهان متمدّنِ امروز میباشد که ساکت ماندنِ جامعهء دمکراتیک جهانی با این عمل نا شایست آمریکا و حکومت دست نشانده اش ترکیّه، خیانت به دمکراسی و زمینهء آسیب پذیری صلح و امنیّت منطقه ای و جهانی را هموار میکند."
نمی دانم آیا تحلیلگر سیاسی محترم هنگام حمله آمریکا به عراق آنرا محکوم کرده اند یا نه!؟ و اینکه چرا ترکیه به شمال عراق حمله کرده است: دولت عراق بارها اعلام کرده است که نمی تواند با گروه مسلح پ.ک.ک در شمال عراق برخورد کند. اگر کشوری بر سرزمین و مرزها خود ادعا داشته باشد باید در قبال مرزها و سرزمینش مسئول هم باشد. و باید مسئولیت جوابگویی را داشته باشد. یا دولت عراق در برخورد با مسائل داخل مرزهای خود باید شفافانه برخورد کند و جلوی گسیل نیروی جنگی و تروریستی را به کشور دیگر بگیرد یا اینکه باید تبعات آنرا بپذیرد. به نظر ایشان اگر گروهک مجاهدین خلق از داخل خاک عراق به شهرهای ایران حمله کند و سربازان ایرانی را به شهادت برساند دولت ایران باید دستهایش را ببندد و ساکت بماند؟ این حق کشور همسایه است که از همجوار خود بخواهد جلوی لانه گزینی افراد مسلح مخالف را بگیرد، وقتی که کشوری (عراق) ناتوانی خود را از برخورد اعلام کند باید هم انتظار داشته باشد که کشور همسایه شخصا وارد عمل شود.
تئوری خنده داری که آقای کرمی داده اند نیز بسیار جالب است، ایشان ضمن انتقاد از حمایت جمهوری اسلامی و مردم ایران از فلسطین و لبنان نوشته اند: "شایسته و بجاست که ایرانیان با هر عقیده و ایمان و با هر جهان بینی، بجای پرداختن به آزادی قدس، فلسطین، و شیعیانِ جنوب لبنان، و مدح و ثنا گویی تُرک آذری، و آماده کردنِ خود برای ظهور مهدی، از این به بعد سرنوشتِ هم تباران کُردِ خود را محور اصلی سیاستِ منطقه ای خارجی خود قرار دهند، و بر طرح: [ جابجایی مردمان کردِ ترکیه با تُرکانِ آذری ناراضی ساکن ایران] تأمل کنند."
راستش نمی دانم در مورد این طرح ایشان چه باید گفت، آقای کرمی، نمی دانم هنگامی که شما به این طرح فکر می کردید در چه وضعیتی بوده اید، اما از کجا مطمئن هستید که مردمان کرد ترکیه حاضر با زندگی در ایران باشند، و به همین ترتیب ترکان آذری را از کجا می دانید که حاضر به دل کندن از سرزمین آباء و اجدادی شان(ایران) و رفتن به ترکیه باشند؟ شما که خود را مخالف پان و شوون می دانید چگونه می شود که طرح خالص سازی نژادی را مطرح می کنید؟ آیا این نظر شما هیچ فرقی با نظرات هیتلر دارد؟ جالب است که در ابتدای نوشته تان، آناتولی را سرزمین بومی کردها می دانستید و حال برای خلوص نژاد آریایی کردهای ترکیه را می خواهید به ایران کوچ بدهید! ضربه ای که ایران از این تفکرات نژادی خواهد خورد از هیچ تئوری و فرضیه ای نخواهد خورد. اگر شما ترکان آذری را به ترکیه بفرستید بلوچ ها را چه خواهید کرد؟ بروند پاکستان؟! ترکمن ها را چه خواهید کرد؟ بروند ترکمنستان؟! عرب ها را چه خواهید کرد؟ بروند امارات؟! سنی های ایران را چه خواهید کرد؟ بروند عربستان؟!!...
باید به آقای ناصر کرمی – تحلیلگر سیاسی بگویم که ایرانی بودن به نژاد و رنگ و زبان نیست، هر کسی که خود را ایرانی بداند و متعلق به این آب و خاک، هر فردی که برای این مرز و بوم بکوشد ایرانی است، چه فارس باشد، چه کرد، چه ترک، چه بلوچ و چه عرب و چه ترکمن. آیا از دید شما ایرانی بودن در فارس و کرد خلاصه می شود؟! این طرحتان سنگ بنای اولیه تجزیه ایران و به خطر افتادن تمامیت ارضی کشور عزیزمان می باشد و متأسفانه از آن بوی نامشئوم شوونیسم و خلوص نژادی به مشام می رسد.
انتقال کردهای ترکیه به ایران و اخراج ایرانیان از کشورشان مرا به یاد سخنان محمدرضا پهلوی می اندازد که از مخالفانش خواسته بود پاسپورتهایشان را بگیرند و از کشور خارج شوند!
تأکید شما بر "مردمانِ ایرانی و آریایی تبار" نشان دهنده آنست که ایرانی بودن را در آریایی بودن خلاصه می کنید! و از این حیث در نظر شما کرد سوریه و ترکیه و عراق ایرانی هستند و ایرانی بلوچ و عرب و ترکمن و آذری غیر ایرانی هستند؟ با این تئوری شما جمعیت ایران چند میلیون است؟ آیا ما آریایی خالص داریم؟ ضمن آنکه علاوه بر کردهای ترکیه، می توانید آلمانی ها را هم ایرانی به حساب بیاورید!
در ترکیه کنونی کردها از برخی حقوقشان محروم هستند، نواحی جنوب شرقی ترکیه توسعه نیافته هستند. اما همین کردها در ترکیه آزادی تظاهرات دارند. آزادی انتخاب به عنوان نماینده، وزیر، شهردار، فرماندار و استاندار را دارند. هر روز در استانبول برخی از طرفداران اوجالان نارنجک دستی و کوکتل مولوتوف به طرف ساختمانهای دولتی، مسکونی و پلیس پرتاب می کنند. آیا تاکنون شنیده اید که یک نفر از این افراد به دست پلیس کشته شده باشند؟ دموکراسی ترکیه دموکراسی ایده آل نیست اما از بسیاری از دموکراسی های منطقه فراتر است. چه بسا اگر قدرت در دست شماها بود هرکس را که مخالف نژادتان بود از ایران اخراج می کردید یا به گلوله می بستید.
همین پ.ک.ک که شما آنرا حزبی سیاسی نامیده اید و در مظلومیت آن فریاد کرده اید اتباعی از کردهای ایران را نیز در خود دارد که علیه ترکیه و ایران می جنگند. اکنون پ.ک.ک برای جداکردن جنوب شرق ترکیه تلاش می کند. از کجا می دانید که فردا نوبت به مناطق کردنشین ایران نرسد؟؟ اقدام نظامی ترکیه علیه پ.ک.ک را اقدامی در جهت سرکوبی مردم کرد به شما آورده اید، می شود بفرمایید تا کنون کدام غیر نظامی در شمال عراق کشته شده اند؟ گروه پ.ک.ک که شما از آن به نیکی یاد می کنید حتی در بین کردهای ترکیه هم کمترین جایگاه را دارد. بسیاری از کردهای جنوب شرقی ترکیه مهمترین مشکل خود را مشکل امنیت و بیکاری می دانند. بسیاری از کردها مسبب اصلی فقر و بیکاری در مناطق کردنشین را گروه پ.ک.ک می دانند که باعث سلب اعتماد دولت و سرمایه گذاران نسبت به مناطق آنان می شود.
ضمن آنکه این گروه اهرم فشار آمریکا هم علیه ترکیه و هم علیه ایران است. امروز هدف پ.ک.ک ترکیه است، فردا قطعا نوبت ایران خواهد بود. اگر ایرانی باشید بعید است طرفدار یک سازمان با مشی مسلحانه باشید که برای رسیدن به هدفش حاضر است جان انسانهای بی گناه را بگیرد.
در پایان امیدوارم ضمن آنکه مقالات طرفداران این گروه تروریستی در آلمان را مطالعه می کنید نیم نگاهی هم به سایتهای کشورتان بیندازید تا حداقل املای صحیح کلمات به کاربرده در داخل مقاله تان را یاد بگیرید.
منبع: www.uzakyol.blogspot.com
بدست سس در دسته دانستنی ها
یا علی
آنچه از مجموع مباحث به دست می آید این است که با ملاحظه آیات و روایات و دریافت ها و مشاهدات , اطمینان کامل پیدا می کنیم که شب قدر هیچ گونه منافاتی با اختیار انسان ندارد و یقین , او در مقدرات و سرنوشتی که در شب قدر برایش رقم می خورد موثر است. حتی می شود گفت که نقش اصلی را به خود انسان سپرده اند تا آنچه بخواهد برای فردا رقم بزند. ادله ای که نقش انسان را در مقدرات قدر ثابت می کند به شرح زیر تقدیم می گردد: حالات و دریافت های شخصی کسانی که اهل دعا و راز و نیاز و اهل شب قدر هستند, نقش خویش را در شب قدر به خوبی دریافته اند. گاهی این حالات آنچنان ژرف و تاثیر گذار است که تا شب قدر آینده بلکه تا آخر عمر, در همه افکار, اخلاق, کردار و رفتار شخص رخنه کرده و آن را در یک خط و سیر معنوی قرار می دهد. دیگرانی هم که به این حد از معنویت راه پیدا نمی کنند, به فراخور حال خود از مجالس و محافل و شب زنده داری های شب قدر بهره برداری کرده و فیض معنوی می برند.
ریشه اصلی این دگر گونی ها و حالات, به خود افراد بر می گردد و اینکه تا چه حد خود را آماده بهره برداری از برکات شب قدر و فضیلت های آن کرده باشند. اگر معنویاتی که در شب قدر نصیب انسان شده و در زندگی آن ها تحولی آفریده, هیچ ارطباتی با آنان نداشته باشد و تنها به خدا و فرشتگان و نویسندگان مربوط باشد که هرچه بخواهد, برای هر کس بدون ملاحظه حالاتش تقدیر کنند در این صورت مقتضای حکمت و مصلحت این است که یا به هیچ کس هیچ ندهند و یا آنچه می دهند, به همه یکسان و علی السویه بدهند, در حالی که ما می دانیم همه برکات خداوندی در شب قدر برای بندگان سرازیر می گردد و با اختلاف و تفاوت به آنان داده می شود, پس نتیجه می گیریم تنها دلیل این تفاوت, کارها و اعمال و میزان تلاش خود بندگان است و بس. نتیجه اینکه یکی از راه های رسیدن به اینکه آیا افراد مقدرات منتخب قدر صاحب نقش هستند یا نه, این است که ببینیم چه اندازه دگرگونی در همین شب با برکت در آنان ایجاد گشته است.
شناساندن شب قدر
خداوند تبارک و تعالی با نزول سوره ای خاص, شب قدر را به مردم معرفی فرموده است: قرآن در شب قدر نازل شده و فرشتگان در آن شب فرود می آیند. سپس افزوده است: شب سلامت است. و فرموده است: عمل صالح در او, برابر با عمل صالح در طول هزار ماه است.
هفته نامه حیدربابا چاپ تبریز